لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 44 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
تاریخچه گروه درمانی
در آغاز قرن بیستم، بیماری سل یک بیماری اپیدمیک بود. جوزف پرات- Joseph Pratt
انترن بیمارستان ایالتی بوستون در پی پاسخ به این سوال که آیا بیماران وقتی فرصت ارتباط و تبادل نظرات برآیند آیا می توانند تسکینی برای آلام خودشان فراهم سازند. در نتیجه او در بخش بیماران، کلاس های کنترل فکر راه انداخت. در این کلاس ها با مشارکت بیماران گام های چگونگی مقابله با بیماری را آموزش داد و خیلی زود تحت تاثیر قدرت مولفه های تعاملی گروه قرار گرفت. پرات پیشگام و پیش بینی کننده بسیاری از مولفه های است که در رویکردهای معاصر گروه درمانی دیده می شود. پرات از درمان گروهی برای بسیاری از جمعیت های بیمار استفاده کرد از جمله سرطان پستان، سندرم مثانه تحریک پذیر، مشکلات قلبی، لوپوس و غیره. او اولین نمونه از گروه درمانی متجانس یعنی افرادی که به واسطه مشکل واحدی دور هم جمع می شوند، راه انداخت (زینت،1391).
در دهه اول قرن بیست ال کودی مارش- Cody Marsh
چارچوب درمان گروهی را برای جمعیت های روانپزشکی به کاربرد برد. رویکرد وی، چند بعدی بود و در آن از سخنرانی، هنر، موسیقی و رقص بهره می جست. مارش متوجه شد در گروه درمانی فرآیند هایی چون رفتارهای نوع دوستانه، یافتن پایه مشترک در افکار و احساسات گروه، تجربه پذیرش و لذت شکل می گیرد که همگی تسکین دهنده رنج اعضا می باشد. جمله مشهور «گروه افراد را بیمارکرده و گروه آن ها را درمان خواهد کرد»، از اوست (ساراسون و ساراسون،1990، ترجمه نجاریان، اصغری مقدم و دهقانی،1387).
در دهه بعدی یعنی از 1919 به بعد ادوار لازل- Edward Lazell
از رویکرد گروهی به منظور درمان افراد اسکیزوفرنیک و دو قطبی در بیمارستان الیزابت شهر واشنگتن استفاده کرد. او از مفاهیم روانکاوانه در درمان بهره می جست و معتقد بود اگر بیماران دریابند که علایمشان فهم پذیر است آن نشانه ها احتمالاً فروکاهش یافت (ملکی،1391).
مک دوگال- McDougall
روانشناس امریکایی، در دهه سوم قرن 20 به حیات ذهنی جمعی علاقمندی نشان داد و معتقد بود در گروه های بزرگ، عملکرد اعضا به سطوح بدوی تر نزول می کند، اما او میان گروه های سازمان یافته و بدون سازمان تمایز قائل بود. گروه های سازمان یافته ظرفیت برای کار دارند و مانند گروه های سازمان نایافته تحت سلطه حیات تکانه ای خودشان قرار نمی گیرند . این تمایز مورد قبول و نظرورزی متفکران بعدی قرار گرفت و این سوال دنبال می شد که آیا حیات گروهی، خطرناک است یا نوید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 53 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مقدّمه
واژه انگلیسی procrastination در فارسی معادل، تعلل، اهمال کاری ، سهل انگاری و به تعویق انداختن کار می باشد (الیس ونال، 1977؛ ترجمه فرجاد، 1382). سابقه تاریخی اهمال کاری به سه هزار سال قبل بر می گردد،ولی در حدود چهل سال است که این بخش در روانشناسی مطرح شده است. اما حتی امروز برای ما قابل فهم نیست که چرا کاری را که اکنون می توانیم انجام دهیم به تأخیر میاندازیم(فراری و همکاران، 2007). مبحث اهمال کاری در روانشناسی کشور ما مفهومی نسبتاً جدید است. متأسفانه چنین پدیده زیان باری اگر چه در کشورهای مختلف پژوهشهای بسیاری را برانگیخته و بین افراد جامعه در سطوح مختلف از افراد عامی گرفته تا فرهیخته، مصادیق مختلف آن دیده می شود، در کشور ما کمتر مورد توجه قرار نگرفته است.
همه ما گاهی از انجام وظایفمان طفره میرویم، اما این برای عدهای به شکل یک روش زندگی مشکل آفرین در آمده است. گاهی اوقات اهمال کاری در معانی مثبت و قابل قبول بکار میرود. برای مثال هنگامیکه ما اقدام به انجام کاری میکنیم انتخابهایی را که با کسب اطلاعات جدیدتر میتوانستیم داشته باشیم از دست خواهیم داد. در نتیجه اقدام به انجام عملی نکردن یک ارزش است. همچنین هنگامیکه از پیامدهای یک اقدام مطمئن نیستیم مخصوصاً اگراحتمال آسیب رسیدن به دیگران یا خود فرد مطرح باشد، اهمال کاری میتواند منطقی باشد(استیل،2007).
البته به تأخیر انداختن کارها در برخی مواقع طبیعی و منطقی است.گاهی اهمال کاری در انجام یک کار (البته نه بیش از حد) ممکن است باعث شود که آن کار بهتر ارائه گردد. اما بطور کلی اغلب تأخیرهای انجام گرفته توسط افراد، غیر منطقی می باشند (الیس و نال 1977، ترجمه فرجاد، 1382).
فراری و همکاران (2007) نه تنها اهمال کاری مزمن را راهبردی موثر نمی داند بلکه آن را نابهنجار ، خود تخریب گرانه و فاقد کارکرد می داند. به تعویق انداختن کار، رفتاری ناپسند و ناراحت کننده است که که ممکن است سرانجام ناخوشایندی را برای افراد در پی داشته باشد. هرگز نمی توان از تأخیر در انجام کارها، به تصور و گمان بهتر انجام دادن آنها دفاع کرد. این رفتار به تدریج در وجود انسان بصورت عادت در می آید و علاوه بر اینکه برای خود فرد نیز رنج آور است و پیامدهای زیان باری برای فرد در بردارد (الیس و نال، 1977، ترجمه فرجاد،1382).
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 64 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
فصل دوم
مروری بر ادبیات پژوهش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه تحقیقاتی
2-1- مقدمه
ملاک های تشخیصی DSM – IV – TP برای اختلال شخصیت اسکیزوتایپی عبارتند از:
A. الگوی نافذ کمبودهای اجتماعی و بین فردی مشخص با احساس ناراحتی و کاهش توانائی برای روابط و نیز دگرگونی های شناختی و ادراکی و غرابت های رفتار که در اوائل بزرگسالی شروع شده و خود را در زمینه های گوناگون نشان می دهد و با پنج تا (یا بیشتر) از علائم زیر مشخص است:
1) عقاید انتساب (به استثناء هذیان های انتساب).
2) باورهای غریب و تفکر سحر آمیز که بر رفتار و شخصیت تأثیر گذاشته و با معیارهای فرهنگی بیمار هماهنگ نیست، مثل موهوم پرستی، نهان بینی، تله پاتی یا حس ششم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
2-4-واقعیت درمانی
2-4-1-تاریخچه واقعیت درمانی
ویلیام گلاسر در سال ۱۹۲۵ در اوهایو متولد شد. در ۱۹ سالگی مهندس شیمی، ۲۳ سالگی یک روانشناس بالینی و ۲۸ سالگی یک پزشک شد و پس از آن روانپزشک گردید. عمدة کار او درمان جوانان بزهکار بود (مدرسه ونتورا ) و در آخر به آموزش و پرورش روی آورد و به موازات آن به آموزش مربیان پرداخته است.
وی میگوید: اصل در واقعیت درمانی ایجاد پیوند ، تقبیح مسئولیت گریزی و بازآموزی است و لذا فرمول ثابتی برای کاربری در مورد فرد بیمار به هنگام درمان وجود ندارد چگونگی انجام واقعیت درمانی بستگی به میزان مسئولیتگریزی بیمار وشخصیت او دارد.
هرچند هیچ دو موردی همانند هم نیستند، هنگامی که درمان موفقیتآمیز باشد انسان به آسانی میتواند مشاهده کند این اصول چگونه با روند درمان بهخوبی در هم بافتهاند.
به نظر گلاسر، شکست در امر درمان به این امر بر میگردد که به درستی آن اصول اساسی توسط درمانگر به کارگرفته نشده است، گلاسر میگوید: در آخرین سال تحصیل از درمانهای سنتی ناراضی شده بودم و در جستجوی راه بهتری برای درمان افراد به جز رواندرمانی سنتی بودم.
و وقتی برای درمان آرُن میبیند که درمانهای سنتی جواب نمیدهد. تلاشهای دیگری شروع میکند که بعدها واقعیت درمانی نام میگیرد.
2-4-2- واقعیت درمانی و مفهوم آن
تعریف واقعیت درمانی که مبدع آن گلاسر ( 1986 ) است از بسیاری جهات به گشتالت درمانی و درمان مراجع - محوری شباهت دارد . در همه ی نظریه های یاد شده نحوه ی دریافت واقعیت از سوی مراجع و شیوه ی ارزشیابی درونی او از واقعیت مورد تاکید قرار می گیرد . به نظر گلاسر ، مراجع در دنیای بیرونی (دنیای واقعی) و درونی خود زندگی می کند و دنیای واقعی بر رفتار فرد تاثیر نمی گذارد ، بلکه دریافت و ادراک او از دنیای واقعی بر رفتار او تاثیر گذار است . انسان آزاد است و توان انتخاب دارد و باید مسئولیت پیامد انتخاب های خود را به عهده بگیرد .
در این روش درمانی ، مواجه شدن با واقعیت ، مسئولیت پذیری و ارزشیابی در مورد رفتار های درست و نادرست مورد تاکید قرار می گیرد . فرد نه تنها در مقابل اعمال خود ، بلکه در برابر تفکرات و احساسات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 43 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مقدمه
عصر کنونی، عصر دانش و توانایی است، همان گونه که تافلر در کتاب های موج سوم و جابه جایی در قدرت نیز مطرح کرده، عامل قدرت و جابجایی در دنیای امروزی که دوره موج سوم و پست مدرنیسم لقب گرفته است، دانش و دانائی است، به همین دلیل امروزه توسعه از محور اقتصادی به محور اطلاعاتی و دانائی تبدیل شده است و چنانچه اندیشمندان گفته اند سازمان های هزاره سوم از مفاهیم جدیدی همچون مدیران دانش، کارکنان دانش مدار، سازمان های دانش آفرین، یادگیرنده و یاد دهنده صحبت می کنند. در عصر حاضر، توسعه منابع فکری، انسانی و مدیریت دانش به عنوان راز بقا و ماندگاری سازمان ها و جوامع تلقی می شود و مهمترین چالش در عرصه کسب و کار، بهرمندی از نیروی انسانی هوشمند، مستعد، توانمند و شایسته می باشد. از آنجا که سازمانها در آینده با چالش های رقابتی فزاینده ای مواجه خواهند شد و برای مدیریت این چالش ها، نیاز به مدیرانی شایسته تر و اثر بخش تر از مدیران فعلی خواهند داشت، لذا در سازمان های آینده نگر و آینده ساز مدیریت استعدادها و جایگزین پروری هر روز از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.
چارچوب کلی این تحقیق در این فصل بر اساس بررسی ارتباط انتقال مهارت های مدیریتی به زیردستان و جانشین پروری در سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس استان بوشهر میباشد. در این فصل مفهومشناسی متغیرهای انتقال مهارت های مدیریتی و جانشین پروری مورد بررسی قرار می گیرد. ضمن این که بررسی تحقیقات گذشته می تواند بسیاری از ابهامات، مشکلات، موانع و دستاوردهای دیگر را در رابطه با موضوع تحقیق روشن سازد. در این فصل تحقیقات انجام شده در رابطه با مولفه های انتقال مهارت های مدیریتی به زیردستان و جانشین پروری در ایران و خارج از ایران بر مبنای زمان نگارش آنها از قدیم به جدید تنظیم شده اند.
مبانی نظری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
5-2-2-ذهن آگاهی
در سراسر تاریخ، بشر تلاش می کرد تا دلایل عذاب کشیدن و راه های فرونشاندن آن را پیدا کند. پیش از این، همه سوالات مشترکی می پرسیم: «چرا من احساس بهتری ندارم؟» «برای آن چه کار می توانم بکنم؟» زندگی در این دنیا به صورت اجتناب ناپذیر، موجب می گردد که بدن ما با دردهای فیزیکی، بیماری یا کهولت سن و مرگ رو به رو گردد. همچنین از زمان تولد تا مرگ به صورت ذهنی با شرایط نامناسب روبرو می شویم یا هنگامی که موقعیت ها را حتی زمانی که زندگی ما در شرایط مساعد و آسان قرار دارد، ناسازگار می یابیم و چیزی را که می خواهیم به دست نمی آوریم و با فقدان داشته هایمان روبرو می شویم در این شرایط سرسختانه تلاش می کنیم تا احساس بهتری داشته باشیم (کابات زین،2005 ).
یکی از ویژگی های انسان موفق کسب مهارت های لازم برای مدیریت بر خود (رفتار، هیجان، ذهن و ...) است. با توجه به مشغلههای مختلف روزمره، نشخوارهای فکری مداوم وشرایط پر استرسی که پیرامون اکثریت ما وجود دارد، اهمیت مدیریت کردن ذهن بیش از پیش نمایان میشود. برای مدیریت ذهن لازم است قوانین ذهن را به درستی شناخته و با مدیریت آن، از حداکثر توانمندیش بهره برد. ذهن آگاهی راهکاری موثر برای دستیابی به حداکثر توانمندی ذهن و مدیریت بر آن است. ذهن آگاهی یا حضور ذهن به معنای آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزه ها است به طوری که بهتر بتوانیم آنها را مدیریت و تنظیم کنیم. به عبارت دیگر ذهن آگاهی به معنای توجه کردن به شیوه ای خاص است. یعنی توجه و تمرکزی که سه عنصر در آن دخالت دارد: 1- بودن در حال حاضر2- هدفمند 3- بدون قضاوت. این نوع توجه موجب افزایش آگاهی، شفافیت و وضوح و پذیرش واقعیت حال حاضر می شود. بدین ترتیب متوجه می شویم که زندگی ما فقط در حال حاضر رخ داده و گره گشایی می شود.
از طرفی ذهن آگاهی یک عامل زیربنایی مهم برای رسیدن به رهایی است. زیرا روشی موثر و قوی برای خاموش کردن و توقف فشارهای دنیا و یا فشارهای ذهنی خود فرد می باشد.
حضور ذهن صحیح بدان معنا است که شخص آگاهی خود را از گذشته و آینده به حال حاضر معطوف کند. زمانی که فرد در حال حاضر حضور داشته باشد، واقعیت را با تمام جنبه های درونی و بیرونی اش می بیند و در می یابد که ذهن به دلیل قضاوت و تعبیر و تفسیرهایی که انجام می دهد دائما در حال نشخوار و گفتگوی درونی است.وقتی فرد در می یابد که ذهن دائما در حال تعبیر و تفسیر است قادر می شود با دقت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
7-1-2 عزت نفس
یک متغیر شخصیتی که وابستگی کاملی با قابلیت متقاعد شدن شخص دارد ، عزت نفس است ( ارونسون ، 1375 ، ص 90 ).
عزت نفس سازمانی درجه ای از باور و اعتقاد اعضای سازمان است که آنان می توانند نیازهایشان را به وسیلة سهیم شدن در نقشهای درون سازمان برآورده سازند . این مسأله به ارزش خود ادراک شدة افراد در مورد خودشان به عنوان اعضای سازمانی که در آن عمل می کنند، اشاره دارد ( صادقیان وهمکاران ، 1388 ،ص 52) .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 44 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
تاریخچه گروه درمانی
در آغاز قرن بیستم، بیماری سل یک بیماری اپیدمیک بود. جوزف پرات- Joseph Pratt
انترن بیمارستان ایالتی بوستون در پی پاسخ به این سوال که آیا بیماران وقتی فرصت ارتباط و تبادل نظرات برآیند آیا می توانند تسکینی برای آلام خودشان فراهم سازند. در نتیجه او در بخش بیماران، کلاس های کنترل فکر راه انداخت. در این کلاس ها با مشارکت بیماران گام های چگونگی مقابله با بیماری را آموزش داد و خیلی زود تحت تاثیر قدرت مولفه های تعاملی گروه قرار گرفت. پرات پیشگام و پیش بینی کننده بسیاری از مولفه های است که در رویکردهای معاصر گروه درمانی دیده می شود. پرات از درمان گروهی برای بسیاری از جمعیت های بیمار استفاده کرد از جمله سرطان پستان، سندرم مثانه تحریک پذیر، مشکلات قلبی، لوپوس و غیره. او اولین نمونه از گروه درمانی متجانس یعنی افرادی که به واسطه مشکل واحدی دور هم جمع می شوند، راه انداخت (زینت،1391).
در دهه اول قرن بیست ال کودی مارش- Cody Marsh
چارچوب درمان گروهی را برای جمعیت های روانپزشکی به کاربرد برد. رویکرد وی، چند بعدی بود و در آن از سخنرانی، هنر، موسیقی و رقص بهره می جست. مارش متوجه شد در گروه درمانی فرآیند هایی چون رفتارهای نوع دوستانه، یافتن پایه مشترک در افکار و احساسات گروه، تجربه پذیرش و لذت شکل می گیرد که همگی تسکین دهنده رنج اعضا می باشد. جمله مشهور «گروه افراد را بیمارکرده و گروه آن ها را درمان خواهد کرد»، از اوست (ساراسون و ساراسون،1990، ترجمه نجاریان، اصغری مقدم و دهقانی،1387).
در دهه بعدی یعنی از 1919 به بعد ادوار لازل- Edward Lazell
از رویکرد گروهی به منظور درمان افراد اسکیزوفرنیک و دو قطبی در بیمارستان الیزابت شهر واشنگتن استفاده کرد. او از مفاهیم روانکاوانه در درمان بهره می جست و معتقد بود اگر بیماران دریابند که علایمشان فهم پذیر است آن نشانه ها احتمالاً فروکاهش یافت (ملکی،1391).
مک دوگال- McDougall
روانشناس امریکایی، در دهه سوم قرن 20 به حیات ذهنی جمعی علاقمندی نشان داد و معتقد بود در گروه های بزرگ، عملکرد اعضا به سطوح بدوی تر نزول می کند، اما او میان گروه های سازمان یافته و بدون سازمان تمایز قائل بود. گروه های سازمان یافته ظرفیت برای کار دارند و مانند گروه های سازمان نایافته تحت سلطه حیات تکانه ای خودشان قرار نمی گیرند . این تمایز مورد قبول و نظرورزی متفکران بعدی قرار گرفت و این سوال دنبال می شد که آیا حیات گروهی، خطرناک است یا نوید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
6- شیوه های فرزندپروری
پژوهش های مختلف شیوه های فرزندپروری را همراه با تمرین ها و رفتارهای تربیتی خاص آن ایجاد کرده اند . به عقیده اوکاگالی و استرنبرگ ( 1993 ) در ایالات متحده ، علاقه به فرزندپروری و ایجاد رفتارهای مستقل در برابر رفتارهای همرنگی حداقل از دو منبع ناشی می شود : 1- فرضیه کوهن ( 1969 ) مبنی بر این که خودگرایی که لازمه شغل پدر است ، تا اندازه ای در خودگرایی که او در کودکان خود به عنوان یک ارزش می داند انعکاس می یابد . 2- پژوهش پیاژه ( 1965 ) در مورد پیامدهای روابط مبنی بر استقلال در برابر همرنگی بزرگسالان و کودک ، برای رشد شناخت و اخلاق کودکان ( ملک پور ، 1382 ) .
سبک والدینی یک الگوی کلی مراقبت کردن است که بافتی برای رفتارهای تربیتی فرزند – والدین فراهم می آورد ولی به مجموعه ی خاصی از اعمال تربیتی والدین اطلاق نمی شود . رابینسون ، گامبل و بلسکی-Belsky
، شیوه های فرزندپروری را به عنوان سبکی از پرورش کودک می دانند که در آن ، کودک ظرفیت مورد نیاز را برای رفتار مؤثر با توجه به خصیصه های بوم شناختی در طی دوره های کودکی ، نوجوانی و بزرگسالی کسب خواهد کرد . شیوه های فرزندپروری ، آماده کردن کودک برای قرار گرفتن در راهی است که می باید آن را طی کند و پس از طی مراحل زندگی ، بازگشتی وجود نخواهد داشت . شیوه های فرزندپروری به عنوان یک مجموعه یکپارچه از نگرش های والدین ، اهداف و مقوله هایی از وظایف والدینی ، تعریف می گردد و فرض می شود جوی عاطفی برای ارتباط والد – کودک خلق می نماید . هولدون-Holden
و میلر-Miller
( 1999 ) و روتبام-Rothboum
و ویز-Weisz
( 1999 ) ، مطرح ساختند که تربیت کردن نتیجه یک فرایند دوقطبی است که روابط قوی به هم پیوسته و حضور پدر و مادر و کودک را در بر گیرد ( ود-Wade
و کندلر-Kendler
، 2001 ) .
شیوه های فرزندپروری به عنوان یک مجموعه ی کلی از نگرش های تربیتی ، هدف ها و الگوهایی از تمرین های تربیتی تعریف می شود و فرض می گردد که یک فضای عاطفی در ارتباط والد – کودک